سلام دوستای عزیز.

میخوام یه گزارش مختصرومفید ازبرنامه شب آرزوها براتون بنویسم.

خداروشکر تونستم به موقع برسم و یه جای خوب همون ردیقهای اول

روبروی جایی که ایشون قراربود اجراکنند نشستم.

هرچند ایشون با میکروفن سیار اجرا میکردند وطبق معمول

یه جا نمی ایستادند.

برنامه باقرائت قرآن شروع شد و بعد صدای دکلمه آقای ضیا

ازپشت صجنه و بعد کم کم با همون حالت که

داشتند دکلمه میخوندند اومدن روی سِن.

تاواردشدند همه شروع کردند به جیغ و دست وهورا

ایشونم خندشون رفت و یه مکث ولبخند وبعد دوباره شروع کردن به خوندن.

شعربااجازه خدا رو دکلمه کردند و بعد یه کم متنهای خوشگل دیگه خوندن

ودرآخرهم شعر

ماگدایان خیل سلطانیم رو خوندن.

بعد احوالپرسی وبگو بخند

چون سالن نسبتا کوچیک بود و صندلیها به سن خیلی نزدیک

گفتند خیلی خوبه که انقد بهم نزدیکیما،آأم استرس میگیره

تاحالا انقد آدم بااین فاصله ازنزدیک ندیده بودم.

یه تشکرهم کرد از طراحان سالن کردند و گفتند

میشد یه سری صندلی هم اینجا(روی سن) بذارند.

بعد ازحاج آقای برمایی دعوت کردند که بیان

ایشونم یه کم تاخیر داشتند،یه کم شوخی کردند

وبعد گفتند که من میدونم حاج آقا روحیه شون جوریکه

اگه براشون دستم بزنید ناراحت نمیشن پس به افتخارشون دست بزنید.

بقیه گزارش در ادامه: