حاج آقا اومدن وبعد ازخوندن یه شعر خیلی خوشگل

شروع کردند به صحبت و بانمایش چندتا اسلاید

صحبتهایی درباره آرزوها و اونشب کردند.

وقتی حاج آقا رفتند وآقای ضیا دوباره اومدند

همه شروع کردند جیغ و دست و هورا

ایشونم که به قول خودشون کلی ذوق میکردند بااین کارای حضار

گفتند ازحرفهای حاج آقا اینارو یاد گرفتید؟

جیغ و هو هو ودست و اینا..............؟

بعد دوباره اقای ضیا اومدن واینبارازحامد زمانی دعوت کردند.

گفتند یه خواننده ی جوون رو میخوام دعوت کنم که بیاد

یه سریا دادزدن حامد زمانی

ایشونم باتعجب گفتند برنامه رو بهتون دادند فکرکنم.

هربارم که ایشون روی سن میومدند جیغ و دست و .......

آقای زمانی هم اومدن ویه آهنگ اجراکردند که یادم نیست

بعدگروهش رو دعوت کرد و آهنگی رو که قراره ماه رمضون امسال

تیتراژ یکی ازبرنامه ها بشه رو خوندن که گفتند آگه تایید کنید کاملش میکنیم

بعدبادستهای مردم گفتند که خوب خداروشکر تایید شد.

بعد ترانه ماه عسل گذشته  رو زنده اجرا کردند.

دوباره آقای ضیا اومدند و بعد ازیه کم صحبت وشوخی ازآقای دکتر شیری

دعوت کردند که اومدند وصحبتهای قشنگی هم کردند.

دوباره که اقای ضیا اومدن روی سن همه جیغ و...................

خندیدن و گفتند واقعا شما از حرفهای کارشناسامون

 همین جیغ و هو هو و..... رو یاد میگیرید؟

بعد ازگروه حنانه دعوت کردند که اومدن ویه برنامه جالب نمایشی

دروصف حضرت علی اجرا کردند.

خیلی جالب بود.

بعد دوباره اقای ضیا اومدن و از حاج  آقای زائری دعوت کردند و

 یه کم  باایشون شوخی کردند

آقای زائری که تشریف آوردند گقتند  آقای ضیا

گفتند قراره دست بزنید و هوهو کنید بعد ازحرفهای من

همین اول هرکاری میخواید بکنید که بعد ازخرفهام دیگه ازین کارانکنید

کاملا معلوم بود که از بی ادبی بعضی از شرکت کننده ها  ناراحت بودند.

چون اونایی که شلوغ میکردند و جو رو به هم میریختند

دقیقا پشت سر ایشون نشسته بودند.

باصحبتهاشون کاری کردند که حضار جرات نکردند

دست وجیغ و.......... بزنند وباصلوات ایشون رو بدرقه کردند.

وقتی آقای ضیا هم اومدن همونایی که  مسخره بازی در میاوردند

به مسخره شروع کردند به صلوات فرستادن

که اقای ضیا گفتند اگه میخواید صلوات بفرستید

حرمتش رو حفظ کنید ویه صلوات درست و حسابی بفرستید.

بعد کمی صحبت کردند و آزآقای صابر خراسانی

دعوت کردند که اومدند و شعرای قشنگی خوندن.

بعد آقای ضیا گفتند که یه سری بادکنک باگازهلیوم پر شده

که بیرون میتونید آرزوهاتون رو روش بنویسید

این بادکنکها میره پیش خدا.

برای آخر مراسم هم ایشون همون شعری که

برای حضرت علی تو برنامه ماه عسل خوندن رو خوندن.

ازپدرم اسمشو یاد گرفتم.................

که یه سری ازمردم بلند شدند و رفتند

که ایشون ناراحت شدند و گفتند دودقیقه به جایی برنمیخوردا.

ممنون از معرفت اونایی که رفتند.

مراسم تموم شد و اومدیم بیرون.

من رفتم رو یک یاز بادکنکها  آرزومو بنویسم

ولی فکرکنم آرزوم خیلی بزرگ بود به بادکنک فشار اومد

چون هنوز تموم نشده  بود آرزوم که بادکنک ترکید.

البته مال خیلیها میترکید.

امیدوارم تونسته باشم  شما توضیحات مفیدی داده باشم.